Foulmouthed
آخرین به‌روزرسانی:
توضیحات
شکل نوشتاری دیگر این لغت: foul-mouthed
معنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
بددهن، بدزبان، هرزه‌دهن، هرزه‌گو، فحاش، هرزه‌گویانه (گفتار و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- بسکتبالیست بددهن به دلیل فحاشی به داور از بازی اخراج شد.
- اظهارات هرزه‌گویانه‌ی این سیاست‌مدار در جریان مناظره باعث خشم مخالفان وی شد.
مترادف و متضاد foulmouthed
-
adjective coarseSynonyms: obscene, indecent, abusive, lewd, ribald, rude
ارجاع به لغت foulmouthed
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «foulmouthed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foulmouthed