امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Free-form

ˈfriːˌfɔːrm ˈfriːˌfɔːrm ˈfriːˌfɔːm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
دارای بدنه یا سطح پرانحنا، قوس‌دار، کمان‌سانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
adjective
بی‌مقدمه، خودانگیخته، خودجوش، (اثر هنری) آزاد (بدون پیروی از سبک یا سنت به‌خصوص)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد free-form

  1. A morpheme that can occur alone
    Synonyms: free-morpheme, minimum free form, semanteme, word

ارجاع به لغت free-form

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «free-form» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/free-form

لغات نزدیک free-form

پیشنهاد بهبود معانی