معنی free-living به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: friːˈlɪvɪŋ British: friːˈlɪvɪŋ

معنی‌ها

adjective

خوشگذران، عشرت‌طلب، اهل عیش و نوش، شکم‌باره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

adjective

زیست‌شناسی آزادزی (که انگل یا همزیستگر نیست و مستقل زیست می‌کند )

لغات زیست شناسی در انگلیسی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد free-living

adjective Not parasitic on another organism

Synonyms: nonparasitic, nonsymbiotic

ارجاع به لغت free-living

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «free-living» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/free-living

لغات نزدیک free-living

- free-for-all
- free-form
- free-living
- free-range
- free-spoken

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی