امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Friend

frend frend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    friends

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
دوست، رفیق، یار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Morteza is my best friend.
- مرتضی بهترین دوست من است.
- a loyal friend
- دوست وفادار
- friends and acquaintances
- دوستان و آشنایان
- friend and foe
- دوست و دشمن
- a friend of the arts and artists
- حامی هنر و هنرمندان
- Books are his best friends.
- کتاب بهترین دوست اوست.
- We met but we didn't make friends for a few months.
- ما ملاقات کردیم؛ ولی تا چندماه با هم دوست نشدیم.
- He made friends with the lawyer's son.
- او با پسر وکیل دادگستری دوست شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
مصاحب، متحد، متفق، مشفق، دوست دار، دوستار، یاور، مددکار، هوادار
verb - transitive
دوست کردن، یاری نمودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد friend

  1. noun confidant, companion
    Synonyms: acquaintance, ally, alter ego, associate, bosom buddy, buddy, chum, classmate, cohort, colleague, companion, compatriot, comrade, consort, cousin, crony, familiar, intimate, mate, pal, partner, playmate, roommate, schoolmate, sidekick, soul mate, spare, well-wisher
    Antonyms: enemy, foe
  2. noun benefactor
    Synonyms: accomplice, adherent, advocate, ally, associate, backer, partisan, patron, supporter, well-wisher
    Antonyms: detractor, opponent

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده friend

ارجاع به لغت friend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «friend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/friend

لغات نزدیک friend

پیشنهاد بهبود معانی