امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Friendship

ˈfrendʃɪp ˈfrendʃɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    friendships

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
دوستی، رفاقت، اشنایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Their friendship lasted many years.
- دوستی آن‌ها سال‌ها ادامه داشت.
- international friendship
- روابط دوستانه‌ی بین‌المللی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد friendship

  1. noun companionship
    Synonyms: accord, acquaintanceship, affection, affinity, agreement, alliance, amiability, amicability, amity, association, attachment, attraction, benevolence, closeness, coalition, comity, company, concord, consideration, consonance, devotion, empathy, esteem, familiarity, favor, favoritism, fondness, friendliness, fusion, good will, harmony, intimacy, league, love, pact, partiality, rapport, regard, sociability, society, sodality, solidarity, understanding
    Antonyms: enmity, hate, hatred

لغات هم‌خانواده friendship

ارجاع به لغت friendship

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «friendship» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/friendship

لغات نزدیک friendship

پیشنهاد بهبود معانی