امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Furthermost

ˈfɜːrðərmoʊst ˈfɜːðəməʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
دورترین، آخرین نقطه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- We drove to the furthermost point of the frontier.
- ما تا دورترین نقطه‌ی مرز راندیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furthermost

  1. adjective Most distant or remote, as from a center
    Synonyms: farthermost, farthest, furthest, utmost, uttermost, extreme, outermost, outmost, ultimate

ارجاع به لغت furthermost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furthermost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/furthermost

لغات نزدیک furthermost

پیشنهاد بهبود معانی