امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Generate

ˈdʒenəreɪt ˈdʒenəreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    generated
  • شکل سوم:

    generated
  • سوم‌شخص مفرد:

    generates
  • وجه وصفی حال:

    generating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
زادن، تولید کردن، به وجود آوردن، تناسل کردن، حاصل کردن، تولید نیرو کردن، زاییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to generate offspring
- زادوولد کردن
- Poverty generates despair.
- فقر ایجاد یأس می‌کند.
- to generate electricity
- برق تولید کردن
- to generate hope
- ایجاد امید کردن
- generating line
- (ریاضی) خط مولد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد generate

  1. verb produce, create
    Synonyms: accomplish, achieve, bear, beget, breed, bring about, bring to pass, cause, develop, effect, engender, form, found, get up, give birth to, give rise to, hatch, inaugurate, induce, initiate, institute, introduce, make, multiply, muster, occasion, originate, parent, perform, procreate, propagate, provoke, reproduce, set up, spawn, whip up, work up
    Antonyms: break, destroy

لغات هم‌خانواده generate

ارجاع به لغت generate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «generate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/generate

لغات نزدیک generate

پیشنهاد بهبود معانی