معنی grammarian به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɡrəˈmeriən ɡrəˈmeəriən

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

متخصص دستور‌ زبان، زبان‌شناس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The grammarian carefully reviewed the manuscript for errors.

- متخصص دستور زبان به‌دقت نسخه‌ی خطی را برای اشتباهات بررسی کرد.

- She aspired to become a renowned grammarian in her field.

- او در آرزوی زبان‌شناس مشهور شدن در رشته‌ی خود بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grammarian

noun linguist

Synonyms: philologist, grammatist, rhetorician

ارجاع به لغت grammarian

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «grammarian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grammarian

لغات نزدیک grammarian

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی