امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grub

ɡrʌb ɡrʌb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    grubbed
  • شکل سوم:

    grubbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    grubs
  • وجه وصفی حال:

    grubbing
  • شکل جمع:

    grubs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
کرم حشره، نوزاد، بچه مگس، زحمتکش، (عامیانه) خوراک، خواربار، کوتوله، مزدور، نویسنده مزدور، زمین کندن، جستجو کردن، جان کندن، از ریشه کندن یا درآوردن، قلع کردن، (مجازاً) از کتاب استخراج کردن، خوردن، غذا دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Women grubbed potatoes while men put them in sacks.
- زن‌ها از زیرزمین سیب‌زمینی در می‌آورند و مردها آن‌ها را در کیسه می‌ریختند.
- old men grubbing for a bare subsistence
- پیرمردانی که برای یک نان بخور و نمیر جان می‌کندند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grub

  1. noun larva
    Synonyms: caterpillar, entozoon, maggot, worm
  2. noun food
    Synonyms: chow, comestibles, eats, edibles, feed, nosh, nurture, provisions, rations, sustenance, viands, victuals, vittles
  3. verb dig, uncover
    Synonyms: beat, break, burrow, clean, clear, comb, delve, excavate, ferret, fine-tooth-comb, forage, hunt, poke, prepare, probe, pull up, rake, ransack, root, rummage, scour, search, shovel, spade, unearth, uproot
    Antonyms: cover, hide
  4. verb work very hard
    Synonyms: drudge, grind, labor, moil, plod, slave, slog, sweat, toil
    Antonyms: idle, laze, tinker

ارجاع به لغت grub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grub

لغات نزدیک grub

پیشنهاد بهبود معانی