امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Guardian

ˈɡɑːrdiən ˈɡɑːdiən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    guardians

توضیحات

همچنین می‌توان از guardant به‌ جای guardian استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective countable
قیم، نگهبان، ولی (اولیا)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Hossein is the guardian of the two orphan kids.
- حسین قیم دو طفل یتیم است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد guardian

  1. noun keeper, protector
    Synonyms: angel, attendant, baby-sitter, bird dog, cerberus, champion, chaperon, chaperone, conservator, cop, curator, custodian, defender, escort, guard, keeper, nurse, overseer, paladin, patrol, preserver, safeguard, sentinel, shepherd, sitter, sponsor, superintendent, supervisor, trustee, vigilante, warden, watchdog

Collocations

  • my guardian angel

    فرشته‌ی رهنمای من

    فرشته‌ی محافظ من

ارجاع به لغت guardian

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guardian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/guardian

لغات نزدیک guardian

پیشنهاد بهبود معانی