امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hackneyed

ˈhæknid ˈhæknid
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more hackneyed
  • صفت عالی:

    most hackneyed

معنی

adjective
پیش‌پاافتاده، همگانی، کهنه، عمودی، کهنه‌کار، بی‌ارزش و فرومایه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hackneyed

  1. adjective clichéd, tired
    Synonyms: antiquated, banal, common, commonplace, conventional, corny, everyday, familiar tune, hokey, moth-eaten, obsolete, old, old-chestnut, old-hat, old-saw, outdated, outmoded, out-of-date, overworked, pedestrian, played-out, quotidian, run-of-the-mill, stale, stereotyped, stock, threadbare, timeworn, tripe, trite, unoriginal, well-worn, worn-out
    Antonyms: fresh, new, original, uncommon

ارجاع به لغت hackneyed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hackneyed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hackneyed

لغات نزدیک hackneyed

پیشنهاد بهبود معانی