گذشتهی ساده:
hammeredشکل سوم:
hammeredسومشخص مفرد:
hammersوجه وصفی حال:
hammeringشکل جمع:
hammersتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- مداوم و با حرارت و اشتیاق کار کردن
2- مورد تأکید یا اشارهی مکرر قرار دادن
1- (با چکش کاری) شکل دادن به، ساختن 2- (باچکش زدن) صاف کردن 3- بیرون آوردن (باچکش) 4- به توافق رسیدن
با تمام نیرو، با شدت تمام
در معرض حراج
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hammer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hammer