امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Harmonious

hɑːrˈmoʊniəs hɑːˈməʊniəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خوش‌آهنگ، خوش‌صدا، موزون، موافق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The various parts of the building are harmonious.
- بخش‌های گوناگون عمارت با هم جور هستند.
- a harmonious blending of pleasant colors and shapes
- آمیزه‌ی هماهنگ از رنگ‌ها و شکل‌های خوشایند
- The two friends lived together perfectly harmoniously.
- دو دوست با سازگاری کامل با هم زندگی می‌کردند.
- a harmonious relationship
- رابطه‌ی مسالمت‌آمیز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harmonious

  1. adjective agreeable, corresponding; friendly
    Synonyms: accordant, adapted, amicable, balanced, compatible, concordant, congenial, congruous, consonant, coordinated, cordial, dulcet, euphonious, harmonic, harmonizing, in accord, in chorus, in concert, in harmony, in step, in tune, in unison, like, matching, mellifluous, melodic, melodious, mix, musical, of one mind, on same wavelength, peaceful, rhythmical, silvery, similar, simpatico, sonorous, suitable, sweet-sounding, symmetrical, sympathetic, symphonic, symphonious, tuneful
    Antonyms: cacophonous, disagreeable, discordant, dissonant, harsh, inharmonious, opposed, unfriendly, unlike

ارجاع به لغت harmonious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harmonious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harmonious

لغات نزدیک harmonious

پیشنهاد بهبود معانی