امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Headstrong

ˈhedstrɑːŋ ˈhedstrɒŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خودسر، خودرأی، لج‌باز، خودسرانه، لجاجت‌آمیز،لجوج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a headstrong, rough man
- مرد قد و خشن
- a headstrong effort
- کوشش لجوجانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد headstrong

  1. adjective stubborn
    Synonyms: bullheaded, contrary, determined, foolhardy, froward, hard-core, hard-nosed, hard-shell, heedless, imprudent, impulsive, intractable, locked-in, mule, mulish, murder, obstinate, perverse, pig-headed, rash, reckless, refractory, self-willed, strong-minded, uncontrollable, ungovernable, unruly, unyielding, willful
    Antonyms: calm, docile, moderate, obedient, submissive, tolerant

ارجاع به لغت headstrong

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headstrong» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/headstrong

لغات نزدیک headstrong

پیشنهاد بهبود معانی