امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Heartsease

    American: ˈhɑːrtsˌiːz British: ˈhɑːtsiːz
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: heart's ease

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    آرامش ذهنی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - He found heartsease in the quiet atmosphere of the countryside.
    - آرامش ذهنی در فضای آرام حومه‌ی شهر به او دست داد.
    - The music brought a sense of heart's ease to her troubled mind.
    - موسیقی احساس آرامش ذهنی را در ذهن آشفته‌ی او شکل داد.
    noun countable
    گیاه‌شناسی بنفشه‌ی سه‌رنگ
    لیست واژگان گیاه شناسی به انگلیسی
    - I picked a bouquet of heartsease for my mother.
    - یک دسته گل بنفشه‌ی سه‌رنگ برای مادرم چیدم.
    - A bed of heart's ease was planted.
    - باغچه‌ای از گل بنفشه‌ی سه‌رنگ کاشته شد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد heartsease

    1. noun Violet of Pacific coast of North America having white petals tinged with yellow and deep violet
      Synonyms: two-eyed violet, Viola ocellata
    2. noun A common and long cultivated European herb from which most common garden pansies are derived
      Synonyms: wild pansy, johnny-jump-up, love-in-idleness, pink of my John, viola-tricolor
    3. noun Common Old World viola with creamy often violet-tinged flowers
      Synonyms: field pansy, Viola arvensis
    4. noun The absence of mental stress or anxiety
      Synonyms: peace, peacefulness, peace-of-mind, repose, serenity, ataraxis

    ارجاع به لغت heartsease

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «heartsease» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heartsease

    لغات نزدیک heartsease

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی