امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hefty

ˈhefti ˈhefti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    heftier
  • صفت عالی:

    heftiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قوی، سنگین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a couple of big, hefty books
- یک جفت کتاب بزرگ و سنگین
- a hefty suitcase
- چمدان سنگین
- I delivered a hefty blow to his chin.
- یک مشت جانانه به چانه‌ی او زدم.
- a hefty wrestler
- کشتی‌گیر گردن‌کلفت
- a hefty majority
- اکثریت قابل‌ملاحظه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hefty

  1. adjective big, bulky
    Synonyms: ample, awkward, beefy, brawny, burly, colossal, cumbersome, extensive, fat, forceful, heavy, hulking, husky, large, large-scale, major, massive, muscular, ponderous, powerful, robust, sizable, strapping, strong, sturdy, substantial, thumping, tremendous, unwieldy, vigorous, weighty
    Antonyms: slight, small, thin, tiny

ارجاع به لغت hefty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hefty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hefty

لغات نزدیک hefty

پیشنهاد بهبود معانی