امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Helper

ˈhelpər ˈhelpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    helpers

معنی و نمونه‌جمله

noun countable B2
یار، هم‌دست، کمک، یاور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The gardener's helpers were illiterate.
- کمک‌های باغبان بی‌سواد بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد helper

  1. noun assistant
    Synonyms: abettor, accessory, accomplice, adherent, adjunct, aide, ally, appointee, apprentice, attendant, backer, backup, coadjutant, coadjutor, collaborator, colleague, companion, deputy, fellow worker, follower, friend, gal Friday, girl Friday, gofer, help, helpmate, henchman, man Friday, paraprofessional, partner, right-hand man/woman, right-hand person, secretary, servant, subordinate, supporter, temp, temporary worker

لغات هم‌خانواده helper

ارجاع به لغت helper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «helper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/helper

لغات نزدیک helper

پیشنهاد بهبود معانی