امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Hesitant

    ˈhezɪtənt ˈhezɪtənt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more hesitant

    • صفت عالی:

      most hesitant

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    دودل، مردد، درنگ‌کننده، تأمل‌کننده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - a hesitant fighter
    - جنگجوی دودل
    - hesitant policies
    - سیاست‌های تردیدآمیز
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد hesitant

    1. adjective uncertain, waiting
      Synonyms:
      unsure doubtful hesitating reluctant indecisive tentative wavering faltering halting diffident skeptical irresolute unwilling timid afraid averse loath vacillating delaying dawdling uneager slow doubting lacking confidence hanging back backward shy unpredictable
      Antonyms:
      sure certain resolute definite unwavering unhesitant

    ارجاع به لغت hesitant

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hesitant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hesitant

    لغات نزدیک hesitant

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی