امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hire

haɪr haɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hired
  • شکل سوم:

    hired
  • سوم‌شخص مفرد:

    hires
  • وجه وصفی حال:

    hiring
  • شکل جمع:

    hires

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
کرایه، اجاره، مزد، اجرت، استخدام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- This laborer is worthy of his hire.
- این کارگر استحقاق مزد خود را دارد.
- They are in the hire of a big corporation.
- آنان در استخدام یک شرکت بزرگ هستند.
- Talented physicians who hire themselves out to the highest bidders.
- پزشکان حاذقی که برای هرکه بیشتر پول بدهد، کار می‌کنند.
- We had to hire the farm work done.
- برای اجرای کارهای مزرعه مجبور بودیم مزد بدهیم.
- Tractors go on hire from farm to farm.
- تراکتورها در مزارع مختلف کرایه‌ای کار می‌کنند.
- boats for hire
- قایق کرایه‌ای
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
کرایه کردن، اجیرکردن، استخدام کردن، کرایه دادن (گاهی با out )
- Hiring a taxi costs a little more but it is worth it.
- کرایه‌ی تاکسی کمی بیشتر است؛ ولی می‌ارزد.
- The factory will hire fifty new workers.
- کارخانه پنجاه کارگر جدید خواهد گرفت.
- a hired hand
- کارگر کشاورزی
- the hiring of new teachers
- استخدام آموزگاران جدید
- a hired killer
- آدمکش مزدور
- a hired car
- ماشین کرایه‌ای
- a hired donkey
- خر سلاک، الاغ مکاری
- I hired a taxi to the airport.
- تا فرودگاه یک تاکسی کرایه کردم.
- Sorry, all our cars are hired out.
- متأسفم همه‌ی ماشین‌های ما به کرایه رفته‌اند.
- He hires out horses.
- او اسب کرایه می‌دهد.
- hire in
- به استخدام درآمدن، به کار گماشته شدن
- hire out
- (به‌ویژه کارگر) روزمزدی کردن، اجیر شدن، مزدور شدن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hire

  1. verb commission for responsibility, use
    Synonyms:
    employ use utilize exploit engage take on appoint select commission authorize delegate contract for secure obtain procure retain book place put to work fill a position find help bring in bring on board sign on sign up enlist draft give work give job to give a break put on pledge promise lease rent let sublease sublet carry occupy pick ink charter truck with make use of
    Antonyms:
    fire discharge lay off let go

Collocations

  • hired girl

    کلفت (به‌ویژه در خانه‌های روستایی و مزارع)

ارجاع به لغت hire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hire

لغات نزدیک hire

پیشنهاد بهبود معانی