امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hired

haɪrd haɪəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    hires
  • وجه وصفی حال:

    hiring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
استخدام‌شده، مستخدم، اجیرشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The newly hired employee quickly adapted to their new role.
- کارمند تازه‌استخدام‌شده به سرعت با نقش جدیدش وفق یافت.
- The hired manager has implemented several successful strategies.
- مدیر استخدام‌شده استراتژی‌های موفق زیادی را اجرا کرده است.
- a hired assassin
- قاتلی اجیرشده
- Farmer and his hired man were eating breakfast.
- کشاورز و مستخدمش مشغول خوردن صبحانه بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hired

  1. adjective employed to do a particular job
    Synonyms: busy, contracted, employed, signed up, working

Collocations

  • hired girl

    کلفت (به‌ویژه در خانه‌های روستایی و مزارع)

ارجاع به لغت hired

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hired» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hired

لغات نزدیک hired

پیشنهاد بهبود معانی