امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hone

hoʊn həʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
سنگ تیغ‌تیز‌کن، با سنگ تیز کردن، صاف کردن، ناله کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He honed his sword.
- او شمشیر خود را تیز کرد.
- The Bazaar had honed his commercial skills.
- بازار، استعداد بازرگانی او را پرورش داده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hone

  1. verb sharpen
    Synonyms: acuminate, edge, file, grind, make sharp, put an edge on, put a point on, whet

ارجاع به لغت hone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hone

لغات نزدیک hone

پیشنهاد بهبود معانی