امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hormone

ˈhɔːrmoʊn ˈhɔːməʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hormones

معنی

noun
(زیست‌شناسی - شیمی) هورمن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hormone

  1. noun The secretion of an endocrine gland that is transmitted by the blood to the tissue on which it has a specific effect
    Synonyms: adrenaline, insulin, autacoid, endocrine, auxin, cortisone, estrone, adrenosterone, androgen, progesterone, steroid, androsterone, cholecystokinin, internal secretion, corticosterone, dehydrocorticosterone

ارجاع به لغت hormone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hormone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hormone

لغات نزدیک hormone

پیشنهاد بهبود معانی