امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Hotheaded

    ˌhɑːtˈhedɪd ˌhɒtˈhedɪd
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    adjective
    زودخشم، آتشی مزاج، نارخوی، تندخو

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    adjective
    عجول، شتابگر، بیشکیب، ناشکیبا، نابردبار
    adjective
    بزن‌بهادر، بی‌پروا
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد hotheaded

    1. adjective quick-tempered
      Synonyms: easily provoked, excitable, explosive, hot-tempered, impetuous, passionate, rash, short-fused, touchy, volatile

    ارجاع به لغت hotheaded

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hotheaded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hotheaded

    لغات نزدیک hotheaded

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی