امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Imponderable

ɪmˈpɑːndrəbl ɪmˈpɒndrəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
بی‌تعقل، نا‌اندیشیدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the imponderable dimensions of human imagination
- ابعاد سنجش‌ناپذیر تخیل انسانی
- This problem contains a number of imponderables.
- این مسئله حاوی چند چیز محاسبه‌نشدنی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد imponderable

  1. adjective Incapable of being apprehended by the mind or the senses
    Synonyms: impalpable, imperceptible, inappreciable, indiscernible, indistinguishable, insensible, intangible, invisible, unnoticeable, unobservable
  2. adjective Difficult or impossible to evaluate with precision
    Synonyms: inestimable, incalculable, indeterminable, unweighable
    Antonyms: ponderable

ارجاع به لغت imponderable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imponderable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/imponderable

لغات نزدیک imponderable

پیشنهاد بهبود معانی