امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Improbable

ɪmˈprɑːbəbl ɪmˈprɒbəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more improbable
  • صفت عالی:

    most improbable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
غیرمحتمل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His departure is improbable.
- رفتن او بعید است.
- the improbability of rain
- عدم احتمال باران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد improbable

  1. adjective not likely
    Synonyms: doubtful, dubious, fanciful, far-fetched, flimsy, hundred-to-one, iffy, implausible, inconceivable, not expected, outside chance, questionable, rare, slim, slim and none, unbelievable, uncertain, unconvincing, unheard of, unimaginable, unlikely, unsubstantial, weak
    Antonyms: believable, likely, ostensible, plausible, possible, probable, tenable

ارجاع به لغت improbable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «improbable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/improbable

لغات نزدیک improbable

پیشنهاد بهبود معانی