معنی in-depth به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪnˈdepθ ɪndepθ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

جامع، مفصل، همه‌جانبه، با جزئیات کامل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The journalist conducted an in-depth investigation to uncover the truth.

- این روزنامه‌نگار برای کشف حقیقت تحقیقات جامعی را انجام داد.

- The book offers an in-depth exploration of the history of Kurdistan.

- این کتاب کاوش مفصلی از تاریخ کردستان ارائه می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد in-depth

Synonyms: extensively, thoroughly

ارجاع به لغت in-depth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «in-depth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/in-depth

لغات نزدیک in-depth

- in with
- in-and-in
- in-depth
- in-flight
- in-group

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار