امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Incoherent

ˌɪnkoʊˈhɪrnt ˌɪnkəʊˈhɪərənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
متناقض، بی‌ربط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the bereaved man's incoherent words
- سخنان پرت‌وپلای مرد داغ‌دیده
- His English is very incoherent.
- انگلیسی او خیلی نامفهوم است.
- incoherent scattering
- (شیمی) پراکندگی ناهم‌دوس
- incoherent waves
- امواج ناهم‌دوس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incoherent

  1. adjective unintelligible
    Synonyms: breathless, confused, disconnected, discontinuous, discordant, disjointed, disordered, dumb, faltering, inarticulate, incohesive, incomprehensible, incongruous, inconsistent, indistinct, indistinguishable, irrational, jumbled, maundering, muddled, muffled, mumbling, mute, muttered, puzzling, rambling, stammering, stuttering, tongue-tied, uncommunicative, unconnected, uncoordinated, uneven, unvocal, wandering, wild
    Antonyms: coherent, intelligible, understandable

ارجاع به لغت incoherent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incoherent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incoherent

لغات نزدیک incoherent

پیشنهاد بهبود معانی