امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Indispose

ɪndɪˈspoʊz ˌɪndɪsˈpəʊz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
نامناسب کردن، ناجور کردن، مریض کردن، بیمار ساختن، بی‌میل کردن، آاماده ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indispose

  1. verb To disqualify
    Synonyms: disallow, disable, incapacitate
  2. verb To discourage
    Synonyms: disincline, dissuade, dishearten, disqualify, unfit
    Antonyms: dispose, qualify

ارجاع به لغت indispose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indispose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indispose

لغات نزدیک indispose

پیشنهاد بهبود معانی