امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Infeasible

ˌɪnˈfiːzəbəl ˌɪnˈfiːzəbəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
نشدنی، غیرعملی، اجرانشدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infeasible

  1. adjective Not capable of being carried out or put into practice
    Synonyms: unfeasible, impracticable, unworkable

ارجاع به لغت infeasible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infeasible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infeasible

لغات نزدیک infeasible

پیشنهاد بهبود معانی