معنی infernal به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪnˈfɜrːnl ɪnˈfɜːnl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دوزخی، دیو صفت، شیطان صفت، شریر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- infernal fires

- آتش‌های جهنمی

- infernal spirits

- ارواح دوزخی

- infernal schemes

- نقشه‌های شیطانی

- my infernal neighbor

- همسایه‌ی پدرسوخته‌ی من

- Will you stop this infernal noise!

- این سروصدای لعنتی را خاموش می‌کنی یا نه!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infernal

adjective damned; underworld

Synonyms: accursed, blamed, blasted, chthonian, confounded, cursed, cussed, damnable, demonic, devilish, diabolical, execrable, fiendish, hellish, lower, malevolent, malicious, monstrous, nether, satanic, subterranean, sulphurous, wicked

Antonyms: heavenly, otherworldly

ارجاع به لغت infernal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «infernal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infernal

لغات نزدیک infernal

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند