امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inflation

ɪnˈfleɪʃn ɪnˈfleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inflations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
ورم، انبساط، نفخ، باد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- inflation of tires
- باد لاستیک‌ها
- the inflation of a balloon
- باد بادکنک
noun uncountable
اقتصاد تورم
- Inflation hurts salaried people more.
- تورم، بیشتر به حقوق بگیرها صدمه می‌زند.
- rate of inflation
- نرخ تورم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inflation

  1. noun increase, swelling
    Synonyms: aggrandizement, blowing up, boom, boost, buildup, distension, enhancement, enlargement, escalation, expansion, extension, hike, intensification, prosperity, puffiness, rise, spread, tumefaction
    Antonyms: compression, decrease, deflation, shrinkage

لغات هم‌خانواده inflation

ارجاع به لغت inflation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inflation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inflation

لغات نزدیک inflation

پیشنهاد بهبود معانی