امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ingratiating

ɪnˈɡreɪʃieɪtɪŋ ɪnˈɡreɪʃieɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ingratiated
  • شکل سوم:

    ingratiated
  • سوم‌شخص مفرد:

    ingratiates

معنی

adjective
خاضع، خاشع، دلپسند، دلچسب، مهرانگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ingratiating

  1. adjective fawning, servile
    Synonyms: charming, crawling, deferential, disarming, flattering, humble, insinuating, obsequious, saccharine, serving, silken, smarmy, soft, sycophantic, toadying, unctuous
    Antonyms: deterring, disgusting, repellent

ارجاع به لغت ingratiating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ingratiating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ingratiating

لغات نزدیک ingratiating

پیشنهاد بهبود معانی