معنی ingratitude به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪnˈɡræt̬ətuːd ɪnˈɡrætɪtjuːd

معنی و نمونه‌جمله

noun

ناسپاسی، نمک‌ناشناسی، ناشکری، نمک‌به‌حرامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- They proved their ingratitude by killing their kind host.

- آنان با کشتن میزبان مهربان خود نمک‌نشناسی خود را ثابت کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ingratitude

noun ungratefulness

Synonyms: thanklessness, callousness, boorishness, disloyalty, inconsiderateness, thoughtlessness, rudeness, unthankfulness

Antonyms: gratitude, appreciation, consideration

ارجاع به لغت ingratitude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «ingratitude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ingratitude

لغات نزدیک ingratitude

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی