امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Insufficiency

American: ˌɪnsəˈfɪʃnsi British: ˌɪnsəˈfɪʃnsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
( insufficience ) عدم تکافو، کمی، نارسایی، نابسندگی، عدم کفایت، ناتوانی، عجز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- due to an insufficiency of funds
- به خاطر نابسندگی وجوه (بودجه)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insufficiency

  1. noun the condition or fact of being deficient
    Synonyms:
    lack deficiency shortage inadequacy deficit defect scarcity poverty shortfall dearth scantiness scantness paucity inability shortcoming underage incompetency
    Antonyms:
    sufficiency
  1. adjective
    Synonyms:
    insufficient incomplete deficient

ارجاع به لغت insufficiency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insufficiency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insufficiency

لغات نزدیک insufficiency

پیشنهاد بهبود معانی