امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Interpreted

    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • سوم‌شخص مفرد:

      interprets

    • وجه وصفی حال:

      interpreting

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C1
    تفسیرشده، (به‌طور شفاهی) ترجمه‌شده، تشریح‌شده، تعبیرشده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - reading through the interpreted results of the study
    - مطالعه‌ی نتایج تفسیرشده‌ی این پژوهش
    - the interpreted speech
    - نطق ترجمه‌شده
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد interpreted

    1. adjective elucidated
      Synonyms: explained, made clear, understood

    ارجاع به لغت interpreted

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «interpreted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interpreted

    لغات نزدیک interpreted

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل