امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Invent

ɪnˈvent ɪnˈvent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    invented
  • شکل سوم:

    invented
  • سوم‌شخص مفرد:

    invents
  • وجه وصفی حال:

    inventing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1
اختراع کردن، از پیش خود ساختن، ساختن، جعل کردن، چاپ زدن، تأسیس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The Phoenicians invented the alphabet.
- فینیقی‌ها الفبا را اختراع کردند.
- Who has invented this machine?
- این ماشین را چه کسی اختراع کرده است؟
- to use an invented name
- نام دروغین به کار بردن
- to invent excuses
- بهانه تراشیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invent

  1. verb create, think up
    Synonyms: ad-lib, author, bear, bring into being, coin, come upon, come up with, compose, conceive, contrive, cook up, design, devise, discover, dream up, envision, execute, fake, fashion, find, forge, form, formulate, frame, hatch, imagine, improve, improvise, inaugurate, initiate, jam, knock off, make, make up, mint, off-the-cuff, originate, plan, produce, project, toss off, turn out, wing
    Antonyms: steal
  2. verb fabricate
    Synonyms: concoct, conjure up, create out of thin air, equivocate, fake, falsify, feign, fib, forge, lie, make believe, make up, misrepresent, misstate, pretend, prevaricate, simulate, tell a white lie, tell untruth, think up, trump up, vamp
    Antonyms: tell truth

لغات هم‌خانواده invent

ارجاع به لغت invent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/invent

لغات نزدیک invent

پیشنهاد بهبود معانی