امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inveigle

ɪnˈveɪɡl ɪnˈveɪɡl / / ɪnˈviː-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    inveigled
  • شکل سوم:

    inveigled
  • سوم‌شخص مفرد:

    inveigles
  • وجه وصفی حال:

    inveigling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
از راه به ‌در بردن، فریفتن، سرگرم کردن، گمراه کردن و بردن، به دام انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He inveigled young girls.
- او دختران جوان را گمراه می‌کرد.
- He finally inveigled the rich widow into marrying him.
- بالأخره بیوه زن پول‌دار را فریب داد و با او ازدواج کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inveigle

  1. verb entice, manipulate
    Synonyms: allure, bait, bamboozle, beguile, blandish, butter, cajole, charm, coax, con, decoy, egg on, ensnare, entrap, get around, honey, hook, influence, jolly, lay it on thick, lead on, lure, maneuver, massage, oil, overdo it, persuade, play up to, rope in, seduce, snow, soap, soften up, string along, stroke, sweet talk, tempt, toll, urge, wheedle, work over
    Antonyms: disenchant, disgust, turn off

ارجاع به لغت inveigle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inveigle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inveigle

لغات نزدیک inveigle

پیشنهاد بهبود معانی