امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Jester

    ˈdʒestər ˈdʒestə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      jesters

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    قدیمی دلقک دربار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - The king burst into laughter at the jester's witty remark.
    - پادشاه از سخنان شوخی دلقک دربار از خنده منفجر شد.
    - The jester's role was to bring joy and laughter to the royal court.
    - نقش دلقک دربار آوردن شادی و خنده به دربار سلطنتی بود.
    noun countable
    آدم شوخ
    - The jester's sarcastic remarks often brought laughter, but sometimes also offended the sensitive guests.
    - سخنان کنایه‌آمیز این آدم شوخ اغلب باعث خنده می‌شد، اما گاهی‌اوقات نیز مهمانان حساس را آزرده می‌کرد.
    - The jester's mischievous antics often caught the attention of both young and old alike.
    - شیطنت‌های شیطانی این آدم شوخ اغلب توجه پیر و جوان را به خود جلب می‌کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد jester

    1. noun person who jokes, plays jokes
      Synonyms: actor, antic, banterer, buffoon, card, clown, comedian, comic, cutup, droll, fool, harlequin, humorist, japer, joker, jokester, larker, life of the party, madcap, pantaloon, practical joker, prankster, quipster, standup comic, trickster, wag, wisecracker, wit

    ارجاع به لغت jester

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «jester» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jester

    لغات نزدیک jester

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند