گذشتهی ساده:
jumpedشکل سوم:
jumpedسومشخص مفرد:
jumpsوجه وصفی حال:
jumpingشکل جمع:
jumpsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پریدن روی وسیلهی نقلیه، سوار شدن
با اشتیاق پذیرفتن، بدون معطلی قبول کردن
توی حرف کسی پریدن
حمله را آغاز کردن
(عامیانه) سخت سرزنش کردن، سرکوفت زدن
(عامیانه) تو چشم زدن، چشمگیر بودن
به قید کفیل آزاد شدن و فرار کردن
(روزنامه و غیره) خط جهانش (نیمه سطری که شمارهی صفحهی بقیهی مقاله و غیره را میدهد)
(قطار) از خط خارج شدن، از روی ریل بیرون پریدن
(انگلیس) خارج از نوبت در صف ایستادن، تقلب کردن
(عامیانه) از دیگری (یا دیگران) جلو زدن (از)، سبقت گرفتن (از)، پیشدستی کردن
زمین یا حقوق انحصاری یا ملکی یا معدنی کسی را غصب کردن
(عامیانه) با خشم و سرزنش با کسی حرف زدن، به کسی پریدن
(عامیانه - بهشدت و بهطور ناگهانی) سرزنش کردن، به کسی توپیدن
ازخودراضی، خودبزرگبین، نوکیسه، تازه به دوران رسیده
از خوشی ورجهوورجه کردن
با اشتیاق و صمیمیت وارد کاری شدن
(دستور) جم بخور!، به هم بگرد!، زود باش!
(عامیانه) بهشدت در تحرک یا فعالیت
بدون تعمق کافی نتیجهگیری کردن، برداشت شتابآمیز داشتن
همرنگ جماعت شدن، به اکثریت پیوستن، سوار موج شدن، تقلید و دنبالهروی کردن
شتابزده عمل کردن، هولهولکی اقدام کردن، بدون فکر دست به عمل زدن، زودتر از موعد اقدام کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jump» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jump