امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kickoff

American: ˈkɪkɑːf British: ˈkɪk-ɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
(فوتبال آمریکایی) با پا زدن توپ از خط 40 یاردی (در آغاز هر نیم‌زمان و پس از هر (تاچداون)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun
(به‌ویژه در مورد مبارزهی انتخاباتی) آغاز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kickoff

  1. noun opening
    Synonyms: starting, initial, first

ارجاع به لغت kickoff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kickoff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kickoff

لغات نزدیک kickoff

پیشنهاد بهبود معانی