امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Knee

niː niː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    kneed
  • شکل سوم:

    kneed
  • سوم‌شخص مفرد:

    knees
  • وجه وصفی حال:

    kneeing
  • شکل جمع:

    knees

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable B1
زانو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Heavy taxes brought the people to their knees.
- مالیات‌های سنگین مردم را به زانو درآورد.
noun countable
زانویی، دوشاخه، خم، پیچ
verb - transitive
خم کردن، تا کردن، زانودار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knee

  1. noun Joint between the femur and tibia in a quadruped; corresponds to the human knee
    Synonyms: patella, knee joint, kneecap, joint, crook, bend, hinge, ginglymus joint, stifle, articulation of the femur and the tibia, beat, force to submit, coerce, human knee, articulatio genus, popliteal, genu
  2. adjective
    Synonyms: geniculate, patellar
  3. verb
    Synonyms: geniculate

Idioms

ارجاع به لغت knee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/knee

لغات نزدیک knee

پیشنهاد بهبود معانی