امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Laboring

American: ˈleɪbərɪŋ British: ˈleɪbərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    labored
  • شکل سوم:

    labored
  • سوم‌شخص مفرد:

    labors

معنی

adjective
کار، کارگری، رنجبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد laboring

  1. verb Work hard
    Synonyms: digging, grinding, toiling
    Antonyms: resting, idling, relaxing, lazing
  2. verb Strive and make an effort to reach a goal
    Synonyms: working, striving, driving, tasking, sweating, struggling, pushing, toiling, stressing, grinding, endeavoring, tugging, agonizing
  3. adjective Doing arduous or unpleasant work
    Synonyms: drudging, labouring, toiling

ارجاع به لغت laboring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «laboring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/laboring

لغات نزدیک laboring

پیشنهاد بهبود معانی