امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lanky

ˈlæŋki ˈlæŋki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    lankier
  • صفت عالی:

    lankiest

معنی

adjective
لندوک، دراز و باریک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lanky

  1. adjective tall and thin
    Synonyms: angular, attenuated, beanpole, beanstalk, bony, broomstick, extenuated, gangling, gangly, gaunt, lean, meager, rangy, rawboned, scraggy, scrawny, slender, spare, spindling, spindly, stilt, stringy, twiggy, weedy
    Antonyms: squat

ارجاع به لغت lanky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lanky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lanky

لغات نزدیک lanky

پیشنهاد بهبود معانی