امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Linchpin

ˈlɪntʃˌpɪn ˈlɪntʃˌpɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
میخ‌اسه، میخ‌محور، سگ‌دست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The linchpin of this entire project is collaboration.
- همکاری رکن اصلی کل این طرح است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد linchpin

  1. noun A central cohesive source of support and stability
    Synonyms: anchor, mainstay, keystone, backbone, lynchpin
  2. noun Pin inserted through an axletree to hold a wheel on
    Synonyms: lynchpin

ارجاع به لغت linchpin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «linchpin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/linchpin

لغات نزدیک linchpin

پیشنهاد بهبود معانی