امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Literal

ˈlɪtrəl ˈlɪtrəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more literal
  • صفت عالی:

    most literal

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C2
تحت‌اللفظی، حرفی، لفظی، واقعی، دقیق، معنی اصلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun adjective
لفظ، لفظی
- a literal notation
- یادداشت الفبایی
- a literal error
- لغزش واتی (یا حرفی)
- Signs can be either literal or numerical.
- علامت‌ها می‌توانند واتی یا شماره‌ای باشند.
- a literal translation
- ترجمه‌ی واژه به واژه
- a literal transcript of his speech
- رونوشت مو به‌ موی سخنرانی او
- the literal meaning of a passage
- معنی لغوی (چم آرشی) یک متن
- the literal meaning of "ponder" is "to weigh"
- معنی واج‌ریشه‌ای «ponder» عبارت‌است‌از: «to weigh»
- a literal mind
- فکر خشک و بی‌تخیل
- a literal education
- آموزش‌و‌پرورش بی‌روح و ملالت‌انگیز
- the literal truth
- واقعیت راستین
- Liberty in the literal sense is impossible.
- آزادی به معنی واقعی آن غیرممکن است.
- He is a reactionary in the literal sense of the word.
- او کهنه‌پرست تمام و کمال است.
- literal prose
- نثر ساده
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد literal

  1. adjective word for word; exact, real
    Synonyms: accurate, actual, apparent, authentic, bona fide, close, critical, faithful, genuine, gospel, methodical, natural, not figurative, ordinary, plain, scrupulous, simple, strict, to the letter, true, undeviating, unerring, unexaggerated, unvarnished, usual, veracious, verbal, verbatim, veritable, written
    Antonyms: exaggerated, figurative, imaginative, loose

ارجاع به لغت literal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «literal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/literal

لغات نزدیک literal

پیشنهاد بهبود معانی