امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Looming

ˈluː.mɪŋ ˈluː.mɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
قریب‌الوقوع (اتفاق ناخوشایند)، اتفاق ناگهانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد looming

  1. verb Hang over, as of something threatening, dark, or menacing
    Synonyms: threatening, nearing, hulking, hovering, towering, emanating, menacing, materializing, approaching, appearing, weaving, impressing, overhanging, overtopping, top, rising, emerging, machining, predominating, implementing, brewing, showing, figuring, gathering, lowering, shadowing, overshadowing, dawning, issuing, brooding
  2. verb To appear
    Synonyms: rising, showing, materializing, issuing, appearing, emerging

ارجاع به لغت looming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «looming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/looming

لغات نزدیک looming

پیشنهاد بهبود معانی