امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Loyalty

ˈlɔɪəlti ˈlɔɪəlti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    loyalties

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
وفاداری، باوفایی، صداقت، وظیفه‌شناسی، ثبات‌قدم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- My loyalties to my family come before my loyalties to my work.
- وفاداری من به خانواده‌ام پیش قدم است به کارم.
- She gave him many assurances of love and loyalty.
- به او قول فراوان عشق و وفاداری داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد loyalty

  1. noun faithfulness, dependability
    Synonyms: adherence, allegiance, ardor, attachment, bond, conscientiousness, constancy, devotedness, devotion, duty, earnestness, faith, fealty, fidelity, homage, honesty, honor, incorruptibility, integrity, inviolability, obedience, patriotism, probity, reliability, resolution, scrupulousness, sincerity, single-mindedness, singleness, staunchness, steadfastness, subjection, submission, support, tie, troth, trueheartedness, trueness, trustiness, trustworthiness, truth, truthfulness, uprightness, zeal
    Antonyms: disloyalty, undependability, unfaithfulness

ارجاع به لغت loyalty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loyalty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/loyalty

لغات نزدیک loyalty

پیشنهاد بهبود معانی