امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Matchmaker

ˈmætʃˌmeɪkər ˈmætʃˌmeɪkə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
معرف، رابط، واسط (ازدواج یا رابطه‌ی عاشقانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The matchmaker arranged a perfect date for the two singles.
- واسط ازدواج قرار مناسبی برای این دو مجرد ترتیب داد.
- The matchmaker's advice often led to lasting relationships.
- نصیحت‌های معرف اغلب منجر به روابط پایدار می‌شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد matchmaker

  1. noun Someone who arranges (or tries to arrange) marriages for others
    Synonyms:
    marriage broker go-between arranger matcher schatchen agent shadchan

ارجاع به لغت matchmaker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «matchmaker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/matchmaker

لغات نزدیک matchmaker

پیشنهاد بهبود معانی