امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Max

    mæks mæks
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      maxed

    • شکل سوم:

      maxed

    • سوم‌شخص مفرد:

      maxes

    • وجه وصفی حال:

      maxing

    • شکل جمع:

      maxes

    معنی‌ها

    noun adjective
    (آمریکا - عامیانه) مخفف: maximum

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    اسم خاص مذکر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد max

    1. noun Street names for gamma hydroxybutyrate
      Synonyms: soap, scoop, liquid ecstasy, grievous-bodily-harm, goop, Georgia home boy, easy-lay

    Phrasal verbs

    • max out

      به حداکثر رسیدن، بیشینه شدن

    Collocations

    ارجاع به لغت max

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «max» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/max

    لغات نزدیک max

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی