امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Mistreatment

    ˌmɪsˈtriːtmənt ˌmɪsˈtriːtmənt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    بدرفتاری، سوءرفتار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - the alleged mistreatment of prisoners
    - ادعای بدرفتاری با زندانی‌ها
    - She is angry about the neglect and mistreatment of these animals.
    - از بی‌توجهی و سوءرفتار با این حیوانات عصبانی است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد mistreatment

    1. noun Physically harmful treatment
      Synonyms: abuse, ill-treatment, maltreatment, injury, harm, mishandling, violation, misusage

    لغات هم‌خانواده mistreatment

    ارجاع به لغت mistreatment

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mistreatment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mistreatment

    لغات نزدیک mistreatment

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار